بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

بارانی از جنس من

دوست داشتن مجنونانه

هیچ دوست داشتنی مثل مادرانه دوست داشتن نیست یه حس عمیق یه عشق عجیب یه مجنونی که اسمش مانلیِ من قربون شیرین زبونیات وقتی میگی مامان من مهربونم من خوبم سوگند یاد کردن رو خاله طاهره یادت داده و اما سوگندهات سوگند یاد میگیرم  ناخن نخورم دختر خوبی باشم چیز پرت نکنم و حتی برعکسش میکنی سوگند یاد نمیگیرم عروسک قدیمیت رو مامانی پیدا کرده اسمش رو گندم گذاشتیم وقتی میخوابونیش خیلی دیدنیه میگی دردت بجونم بخواب عزیزم تو دستشویی که به من میگی نگاه نکن زشته اون ز زشته اینقدر قشنگه که باورت نمیشه. تلفظش سر هم میشه با ش روی گهواره آوان هم میخوابی هم عروسکات رو میخوابونی به مدت یه هفتس که نطق داستان سرایی های واقعی و تخیلت شروع...
29 آذر 1395

شاکی

مدتیه مهد نمیای چقد خوشحالی گوشی رو بر میداری میگی من ازت شاکیم خداحافظ   مامان جون ازت پرسیده کیه؟ گفتی مامان از من شاکیییییییییییییییی؟!!! آخه چرا خو گناه دارم آخه شبا دیگه بعد 2سال و 9ماه راحت میخوابی یکم باهم حرف میزنیم و بعدش روتو اونوری میکنی میخوابی جانانم آرامشم لوس حرف زدنتو چیکار کنم ادای نی نی هارو در میاری مثلا فربد آوان دختر عمه رو هم که دیدی بدتر شدی دنبال شیرخشک و گهواره اینایی حتی میخوای بخوابونیش حتی برقصه کوردی باهات دوربین گوشی من رو تنظیم میکنی از حالت سلفی به حالت دیگر. چجوری اینو یاد گرفتی عاشق شوخی های اینچنینی هستی : من میگم بگو ااااا تو بگو الف زیر ب (غش غش میخندی) کلا قافیه دوست داری ...
22 آذر 1395

آرتین بنتن

یاد گرفتیم که انگشتامون رو چفت هم کنیم دستامون رو تو هم قفل کنیم یاد گرفتی که با چی همه جارو میبینی؟ چشم صداهارو میشنوی؟ گوش بوهارو میفهمیم؟ دماغ حرفامون رو میزنیم ؟ زبون تو باهوشترین منی فقط دوبار باهم تکرارش کردیم بعدش بلد بودی همه رو شعر ددی فینگر مامی فینگر همه رو باهم میخونیم مامان دیگه کم کم که به 3 سال نزدیک میشی هر روز چیزای بیشتری یادت میده خانوم کوچولوم. تلبت (تبلت) رو بابا جایزه اینکه ناخن نمیخوری برات آورده از دکان ، اما تو خیلی تیز و هوشیارانه میگی این دستم رو نمیخورم این یکی ناخن هارو میخورم فقط. استفاده از کلمه فقطت منو میکشه .مامان بده پلی کنم دانلود کنیم (من خودم تازه دو سه ساله اینارو یاد گرفتم ) ولی...
15 آذر 1395

فربدانه ها

آبانمون فربدی شد دیروز فربدک اومده خیلی خیلی خوبه کلی باهم مشغولید باهم غذا میخورید جیغ میزنید میچرخید میرقصید دعوا میکنید و دوست میدارید همدیگرو خیلی زیاد من عاشق شماهام آخه چجوری باید بفهمونم بهتون شو لباس هم کلی خوش میگذره شیرین کاری و عکسها بزودی فربد شیطون شده حسابی و تقریبا تمام مدتی که پیش همید مشغول دعوا هستید و طاهره هم مربی آموزشیتونه بازی جدید کلی کشف میکنیم روزایی که نمیخوابی و باهمیم مثلا بازی ملاقه و کفگیر توش باهم شکلک در میاریم و میخندیم از ته دل بستنی زمستونی گیر جدید هر روزمونه با اسمارتیز هم رنگین کمون درست میکنیم در آب گرم تو گوشی هم بازی تمساح نقاشی میکشیم آواز میخونیم و ساز میزنیم خی...
16 آبان 1395

مادر آپدیت کن

میخوام آپدیت کن وبلاگت بصورت زود به زود بشم خانوم کوچولوم چون همیشه فک کردم این وبلاگ بهترین هدیه ای هست که میتونم یه روزی بهت بدمش امیدوارم تو هم همینطور فک کنی وقتی رفتم خونه دختر خاله و تبلت یگانه رو دیدی گفتی از اینا برام بخر به من و بابا بعدش نصف شب که عازم خونه شدیم میگی تبلت بخریم دیگه قشباق(یعنی بشقاب) در جریان باش نوحه هرشب میخونم با شور و لبان (نوا) این بشدت دل منو میبره وقتی میخونیش دیگه ساعت خوابت تنظیم شد بالااااااااااااااااخره بعد سالها به این صورت که ظهرا دیگه نمیخوابی و شبا 9الی 9.30خواب خوابی و بدینگونه من و بابا فراغ بال می یابیم   بخاطر رشد کافی و سلامت خودته البته میدونی که و اما د...
11 آبان 1395

باران پاییزی

اصولا وقتی به یکی میگن عاشقتم میگه منم اما مامان بهت با تمام احساس میگه باران من عاشقتم میگی نه نه بابا عاشقتمه با تشکر ازت سلام نفس من عمر و همه کس مامان امیدوارم هر روزی که اینو میخونی شاد و سلامت و خندون باشی الان آبانه بارون نداریم که فقط تورو داریم که بهترین بارونی . بگو به خدا که یه پارتی بازی کنه بذاره بباری از فردا طبق نقشه های هواشناسی مثلا گُپتم(گفتم) رپتم(رفتم) اپتادم (افتادم) جایگزینیت برای ف منو میکشه ایام محرم نوحه حفظ کردی با باباییت عجب گلی روزگار عجب گلی روزگار اینو خیلی دوست داشتی و یادگرفتی زود عمو امید هم اکنون در صدر آهنگهات قرار داره با بیشترین علاقه دوست صمیمیت سامیار شده و کلی خدارو...
3 آبان 1395

مردادانه های 95

سلام به همدم بهار تابستان پاییز و زمستان ها سلام به باران همه فصلهام گزارش یک روز غیر تعطیل: صبح مامان آماده میشه واسه اداره مرحله آخر تورو بغل میکنم و میریم: مهد کودک باران اداره مانلی بعدش تا ساعت 3همو نمیبینیم ساعت 3میدوم میام سمتت با قدمهای تند تند و تو حیاط از رو تاب پیاده میشی میدویی میای سمتم این قسمت روز خیلی خوشایندمه میکشمت تو بغلم و بوس بارونت میکنم بعدش که نق نق زدنات بسلامتی شروع میشه دنبال بهانه های ریز و درشت برای گریه ای آهنگ برزی برزی رو درخواست داری همیشه تو ماشین سپس از پله های خونه خودت باید بری بالا و هی بگی خسته شدم سپس تر از اون تو خونه بازم به همه چی گیر میدی : برم تو یخچال، دسام بشور...
1 شهريور 1395

قصه های تابستان 95

سلام مهربونم عشق نابم دوست داشتن محضم مامان تنبل اومد در جریان باش که خیلی از مامانا اصلا وبلاگ نساختن چه برسه به آپدیت یک ماه به یک ماه و حتی بیشتر بارانم بزرگ شدی و مرحله سخت پوشک گیرون رو هم بسلامتی پشت سر گذاشتیم (مامان یه ضرب المثل داره که میگه فرزند زمانی انسان میشود که شیر گیرون و پوشک گیرون تموم بشه ) انسان شدنت مبارک فرزندم دختر ملوسم وقتی سر منو تو بغلت میگیری و میگی خوشگلم من چطور نفسم بند نیاد برات و چطور ادامه حیات بدم آخه وقتی صدام میکنی عشقم وقتی ادا درآوردن و ژیمناستیک کار کردنت رو میبینم(میگی آموزش ) وقتی با دستای کوچیکت تَپ تَپ منو میخوابونی و لالایی میخونی برام شعر میخونی گیر دادنای ترسناک...
11 مرداد 1395

برای تک ستاره ام

بارانم باران روزهای ابری در هم تنیده ام باران بهارم .خرداد من .بهشتم خیلی وقت است که نیامده ام تا برایت بنویسم خیلی وقت است که بزرگ شده ای که دیگر کلمه ها را حروف را  بچگانه نمیگویی . نیامده ام تا بنویسم شبها و روزها هنوز باید سرت روی شانه ام باشد که بخوابی که من علی کنم و سرپا در هال کوچکمان راه برویم و راه برویم و برایت علی کوچولو بخوانم برایت مادر مهربونم بخوانم ( و تو با اولین بار شنیدنش بگی مانلی حالا من بگم و یاد گرفته باشی با همان ریتم بگویی مادر من ...) باید میامدم تا بنویسم بهترین جمله ای که این روزها شنیده ام از دهان تو بیرون آمده وقتی که میگی این مامان خودمه باید امروز همین امروز مینوشت...
12 خرداد 1395

آخرین ماه 94

سلام بارانم دخترک نمکی خودم چقد قشنگ واسه عروسکات لالایی میخونی و حتی تهدیدشون میکنی ب اینکه پیشی میاد  بخواب بچه شهربازی مقصد و مقصود این روزاته تا بیکار میشی و فرصت تنفس داری میگی شهربازی بپر بپر. بعد میگی خاموشه تاریخه آهنگای زیادی بلدی پا بکوبم (دست بزنیم ما پا بکوبیم ما) آهنگ نشد نشد دلم دلم دلم (چاوشی) وایسا وایسا بارت (کارت) دارم نه نمیمام نه نمیمام(حسنی) اولین جملت با کلی تمرکز و دقت گفتی موخوام دسام بشولم دوس دارم (دوستت دارم) حتی قسطنتنیه رو هم بلد بودی با یه تلفظ کج و کوله البته همچنان با خوابیدن مشکل داری و باید در حالت علی (سرپا)بچرخونمت نای نای هم روشن باشه فعلا همینها یادم...
26 اسفند 1394