بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

بارانی از جنس من

برای تک ستاره ام

1395/3/12 12:34
نویسنده : مامان الی
163 بازدید
اشتراک گذاری

بارانم باران روزهای ابری در هم تنیده ام

باران بهارم .خرداد من .بهشتم

خیلی وقت است که نیامده ام تا برایت بنویسم خیلی وقت است که بزرگ شده ای که دیگر کلمه ها را حروف را  بچگانه نمیگویی .

نیامده ام تا بنویسم شبها و روزها هنوز باید سرت روی شانه ام باشد که بخوابی که من علی کنم و سرپا در هال کوچکمان راه برویم و راه برویم و برایت علی کوچولو بخوانم برایت مادر مهربونم بخوانم ( و تو با اولین بار شنیدنش بگی مانلی حالا من بگم و یاد گرفته باشی با همان ریتم بگویی مادر من ...)

باید میامدم تا بنویسم بهترین جمله ای که این روزها شنیده ام از دهان تو بیرون آمده وقتی که میگی این مامان خودمه

باید امروز همین امروز مینوشتم که تنها دلداده منی کسی که بی پروا هر ثانیه بیشتر دوستش میدارم

و نمیترسم که چه میشود نمیترسم که کمتر دوستم داشته باشی . و این منم که سرشار لبریز و لبالب دستهای کوچکت قلب تند تپنده ات را میپرستم

این منم مانلیِ تو که معجزه زندگیش بازی آلیسا آلیسا ست وقتی رها دور غمهایم دایره وار میچرخم و پاهایمان روی زمین نمیماند سبک پرواز میکنیم و بلند میشویم از جاذبه زمینی که غصه دارد که نمیگذارد شادمانه همه دقایق برایت بخندم

و گیر میدهی ک مامان بخند پلک میبندم لب هارا کش میدهم سر میچرخانم به سویت تا دوباره برق دندان های ریز شیریت پروانه ام کند و از دام تمام پیله ها بیرون

سر روی پاهای نحیفت که میگذارم مادر میشوی همینقدر زود با قلبی بزرگ اما. موهایم را که دیگر دوستشان نداشتم و ریختمشان در سطل زباله جایی که سالن زیبایی نامش بود نوازش میکنی تکرار میکنی که قشنگ شدی مامان؟

قشنگ شده ام باران؟

- آره

بارانم باران روزهای ابری در هم تنیده ام بر من ببار بی انتها بی وقفه سیرابم کن در اوج دقایقی که سراب زندگیم اینهمه نزدیک است

و خورشید سوزان در مدار بیابانی که راه میروم شتابان می آید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)