بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

بارانی از جنس من

خواب بارونی

سلام امید زندگی من تو این روزا که هوا بارونی و عالیه من و تو بابا سه نفری میریم پشت شیشه و از دیدن قشنگ ترین نعمت خدا لذت میبریم . من همچنان عاشق اسم باران هستم و منتظرم بابا هم صد در صد راضی شه و اسمتو باران بذاریم قشنـــــــــــــــــــــــــــــگ ترین اسم دنیا دیشب خوابتو دیدم عزیز دلم توپولی زیبا و خوش خنده بغل مامان بودی دلم نمیومد کسی دیگه بغلت کنه و زود دلم برات تنگ میشد. حالا که بیدار شدم چیکار کنم از دلتنگی برای دیدنت. از خدایی که مهربونترین مهربوناست میخوام همه منتظرا و مامانهارو به لحظه زیبای بغل کردن نی نی ها برسونه. آمین بزرگترین دلخوشی این روزام تکونهای کوچیکیه که تو شیکمم میخوری از حس زیباش هرچی بگم کمه خدا...
12 آبان 1392

تقدیم به دخترم

 دختر که داشته باشی،   با خود تصور می کنی   پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای طلایی اش -وقتی کمی بلند تر شوند- ... و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان   دختر که داشته باشی،   خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی   که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده   به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود   و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی   انتظار روزی را می کشی که با هم   بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ   و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده   گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود...
27 مهر 1392

دختر مامان

عزیز دلم قشنگم امروز با خاله هدی و خاله طاهره رفتیم سونو گرافی خیلی حس خوبی داشتم تازه هوا هم ابری بود بیشتر حالم رو خوب میکرد رفتیم شکلات خریدیم تا من بخورم و تو خودت رو تکون بدی و معلوم بشه که پسری هستی یا دختر . جون دلم بعد خوردن شکلات زودی تکون خوردنات شروع شد و تا خانوم دکتر اومد و نوبت ما شد مثل همیشه با بسم الله داخل اتاقش شدم و یکم هم استرس. اول شروع به اندازه گرفتنت کرد و من ازش جنسیت رو پرسیدم گفت الان بهت میگم. و زودی گفت که دختر هستی . خیلی واسم جالب بود و نگاهم به همه دنیام عوض شد به خودم به بابایی به خاله ها انگار شکل زندگیم با دختر شدنت مطبوع و خوش عطر شد فرشته مهربون ...
23 مهر 1392

13هفتگی

سلام عزیز دلم ببخشید که یه مدت طولانی نبودم بخاطر پله داشتن خونمون خونه بابای بابا بودیم :) اما الان برگشتیم یه خونه سه نفری عاشقونمون بهترین خبر اینکه مامان جون اینا برگشتن پیشمون واسه همیشه خاله جونیا هر روز هی منتظر قلمبه شدن من هستن و کلی دوست دارن دیگه اینکه چهارشنبه سه ماه اول تموم میشه و فسقل من کلی بزرگ میشی خدای مهربونم ازت بی نهایت به خاطر نعمت قشنگت متشکرم   ...
1 مهر 1392

خوش اومدی به زمین

سلام عزیزترینم امروز واقعا باورم شد که مامان شدم وقتی دکتر گفت تکون نخور تا صدای قلبشو واست بذارم در کمال ناباوری یه هو صدای تپش قلبتو شنیدم صدایی که بهترین صدای زندگیم شد به زمین ما آدما خوش اومدی امیدوارم لیاقت داشتنت رو داشته باشیم و اینکه میخواستم بدونی مامان و بابا خیلی خیلی دوست دارن تمشک من الان تو هفت هفته ای از همه حرفا مهمتر یه تشکــــــــــــــــــــــــــــــر ویژه از خدای خوب خوب خوبم که دلمو شاد کرد ازش خواستم که به همه کسایی که آرزو داشتن این نعمت رو دارن لبخند امروز منو هدیه بده ...
31 مرداد 1392