یه سر و دو گوش
جدیدترین موجودی که ازش وحشت داری برگرفته از خانه مادربزرگس و مخمل که خودشو تبدیل به یه سر و دو گوش کرده . خدا بگم چیکارش کنه که تو همه تاریکی ها میگی الان یه سر و دو گوش میاد
هفته قبل رفتیم اطراف ایلام روستای خران تو عاشق روستا و جک و جونورایی
بسیار شاد و سرحال شدی از غذا دادن به ماهیا دوست شدن با هاپوها و دنبال کردن و ترسوندن مرغابیا و مرغ و خروسا
آخرم که یکی از خروسها رو اشانتیون دادن بهت .روز بعد غافل از اینکه همون نهاری بود که خوردی داشتی در به در دنبالش میگشتی
کلی برف داشتیم این هفته و تو هم عین ما عاشقشی هی میگی برم ببینم بازم برف میاد از آسمون آهان به برف میگی برف شادی فک کن چند جعبه لازمه تا خدا تهیه کنه از این برف شادیا؟
دختر کوچیکم دیگه کلی بزرگ و فهمیده شده در طول روز کلی این جمله رو میگی مامان ناراحت شدی؟ دردت بجونم آخه اول حسابی شیطونی میکنی بعد میگی ناراحت شدی مامان . باید هم جواب بدم و باید هم بگم نه عزیزم
قضیه لباس پوشیدنات و تعویض لباس از مشکلات عدیده این روزامه
لجبازیای خاص 3سالگیت شروع شده و مامان موهاش سیخ میشه اکثر اوقات
برنامه خوابت همچنان منظمه و روزا نمیخوابی شبا 10 حتما خوابی. اگه جایی هم دعوت باشیم ظهر دو ساعت میخوابی و شبا ساعت 1و 2
خونه دادا مریم مکان اصلی اقامتت شده و میگی نه نه مهد دیگه نمیرم . سعی میکنم خودمون دوتایی با هم آموزشهای این سن رو یاد بگیریم .کتاب درسی برات سفارش دادم مخصوص باهوش هایی مثل خودته . البته از اون مادرایی نیستم که بچه ها رو تحت فشار برای یادگیری بذارم این کتابا هم مفهومی هستن.
برات هرچی چیز خوبه دنیاس رو آرزو دارم
عکس بزودی اضافه میگردد خوشبوی من