بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

بارانی از جنس من

پاییز 98

1398/8/12 11:04
نویسنده : مامان الی
571 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم فرشته تو خونمون

مامان رو ببخش که اینهمه وقت برات ننوشتم

تو این مدت ما خونمون رو دوباره عوض کردیم و خوبه که هر دو عاشق تنوعیم و یکجانشین نیستیم

اول خونه آیت الله حیدری که هنوزم میگی اونو از همه بیشتر دوس داشتی چون چراغای چشمک زن داشت بعد خونه غلامی طبقه بالای کوروش که فک میکردی اون فروشگاه رو هم با خونه کرایه کردیم و مال خودمونه :)

و الان هم که اومدیم واحدهای عمه اینا روبروی پارک کودک(محله بچگی های مامان، دقیقا تو همون کوچه) طبقه بالای تولدی فروشی :) و همسایه روبروی ثنا

کلی با هم رفیقید و در عین حال کلی باهم دعوا و لجبازی دارید ( بیشتر دعواها بخاطر بالشتک های مبلاست که به عنوان شهربازی روش سرسره و ماشین سواری و اینا دارید)

باران قشنگم مهربون من پیش 2 شدی و رفتی کلاس خاله ثریا همون خانه کودک. کلی دوستای خوب داری طناز مانیا ترنم تبسم امیرمحمد علی و...کیارش پسر خاله خدیجه همکار مامان هم یک ماهی هست اومده کلاستون

دوست دیگه ای که خیلی وقته باهم صمیمی شدین و هفته ای یه بار برنامه میذاریم همو ببینید نیکو دختر خاله آزادس که خداروشکر باهم دوستای خوبی هستید

این روزامون اینجور میگذره که صبح ها با کلی قربون صدقه باید تنبل خانوم رو بیدار کنم حاضر شیم و آهنگ های شاد حتما بذاریم تو ماشین

هر روز میپرسی ساعت 2 میای ؟ و الان جدیدا میگی ساعت 2 بیا زود بیا . منم بگم چشم

بعدش کلی این مدت برات انیمیشن های قدیمی زمان خودمون رو گرفتم که خیلی هم دوسشون داری

مثلا سمندون، وروجک، جودی، هایدی، چارلی و کارخانه شکلات سازی، آدم کوچولوها، دزد عروسک ها ( آخ از تکرار این مورد ) و البته سریال خاله سوسکه که خیلی دوسش داشتیم و هر قسمت رو فک کنم تا این لحظه بیشتر از 50 مرتبه دیدیم

خیلی از دیالوگ های موارد بالارو حفظی

بعد مهد در راه برگشت خرید میریم دوتایی یا نهار رو بیرون میخوریم باهم

خونه هم برنامه سی دی نگاه کردن بازی کردن و بعد باشگاه میریم باهم دیگه و تو خیلی دختر گلی هستی تو باشگاه و عاشقتم من

کلا جدیدا از مامان جدا نمیشی و کوالای من شدی حتی پیش مامان جون هم نمیمونی من کار داشته باشم

حتی پیش بابا هم نمیری و همیشه باهمیم

رفیق کوچولوم خیلی دوست دارم و خوشحالم که دختر من شدی

شب ها هم باهم کتاب قصه های خوب برای دختران بلند پرواز میخونیم و میخوابی

یه عالمه کلمات قلمبه سلمبه یاد گرفتی و استفاده میکنی

مثلا دیروز گفتی مامان توهم زدی ؟ ._.

خیلی دوست دارم و زندگی مامانی

اینم تا پاییز 98

تا ابد نفس منی عشق کوچولوم

پسندها (1)

نظرات (1)

عمه فروغعمه فروغ
15 آبان 98 12:44
خدا حفظش کنه😘