اولین کلمه های خواندن+ اختراعات بازیایی
این هفته مامان رفت شکرستان و واست کلی کادو خرید و قایم کردم بالای کمد که هر روز یکیش رو نشونت بدم چون من همه سلولهام بازسازی میشن وقتی تو ذوق میکنی قربون شکل ماهت بشم آخه که خیلی قشنگ و خیلییییییییییییییییی با احساس نشون میدی احساساتت رو این قسمت هیجانی و پر تب و تابت به بابا رفته که همه چیز رو با شگفت زدگی تعریف میکنه به عنوان مثال خونه مامان جون که آماده میشدیم واسه عروسی تو تک تک مارو با ذوق و شوق بررسی میکردی و نظر میدادی به قول خاله طاهره خجالت زدمون کردی ماهم تعریف کردیم ازت آها ادامه قضیه کادوها: خمیر مجسمه ، آبرنگ، پاستل روغنی، مداد رنگی، سی دی و در نهایت تراشه های الماس برات خریدم که هربار یکیشون رو روو کردم و هی با...
نویسنده :
مامان الی
10:24