پاییز 97
سلام دختر مامان، امید جونم ،مامان تنبلت رو ببخش که اینهمه وقت برات چیزی ننوشتم، الان تو خونه ربابه کمالی هستیم و یه اتاق جدید داری و کلی خانوم تر شدی یه مدت مهد کنار اداره میومدی ولی دوباره طی جلسه ای به این نتیجه رسیدیم که صبح ها ببرمت پیش مامان جون و عصر برگردیم خونمون خاله هدی و طاهره هم بیشتر اوقات نوبتی پیشمونن یه همسایه توپولی هم داریم که میاد گاهی باهم بازی میکنید(امیر مهدی)
نویسنده :
مامان الی
12:09