بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

بارانی از جنس من

مهدانه (کنسلیش)+ امتیاز دهی های مامان و بابایی+ غزل خوانی

1396/5/7 11:27
نویسنده : مامان الی
136 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر باران روزهای گرم و تابستانیم

دختر خوبم امیدوارم همیشه ایام سلامت باشی و شاااااااااااد

لبت به خنده باز شه همیشه

این روزا دوباره مهدکودک میری جان دل مامان (سرزمین کودکان ایلامی) کوچه پشتی مسجد جامع

از خدا کمک میخوام که اذیت نشی بهت خوش بگذره و کلی چیزای خوب خوب و دوستای گل پیدا کنی

مهربونم دیشب تو واسه من لالایی میخوندی و قصه روباه و گرگ تعریف میکردیبی حوصلهخوابم برده بود بعد برگشتم دیدم دستت رو انداختی رو شونم و بیداری سفت بغلت کردم و تو بغلم خوابیدی

هر چندبار امتحان کردم و رو تختت گذاشتمت دوباره نصف شب نشستی تو تخت و گفتی اونجا پیش خودت میخوابم و بابارو دوباره فرستادی رو زمین

مامان بابا یه برگه درست کردن چسبوندن به دیوار زیر ساعت هال

تاریخ داره و ردیف . امتیاز مثبت و منفی میدیم به کسی که برخورد اشتباهی داشته باشه باهات

برو حال کن دیگه با این خانواده عشقولیت

دوستت داریمممممممممممممممممممممممممممم با همه فحشایی که هر روز میدی بهمونعینکخنده

ادامه نوشت:

اینکه چیزی میخوری و بعدش میگی الهی شکر و وَنتُم یعنی چی واقعا ؟!!! و ونتم ؟!!!

مهد نمیری فقط سه روز رفتی. کلی صبح یکی از روزها گریه کردی و گفتی من فقط خونه بابا حاجی دوس دارم مهد نمیرم دیگه اونور قضیه هم بابا حاجی خیلی ناراحت بود که تو چرا مهد میری . و اینگونه شد که دوباره برگشتی خونه پدربزرگ و کلی خوشحالی

مامان کشف کرد که استعداد حفظ شعرت خیلی خوبه داشتی به سمت ترانه های 6و 8 میرفتی که با کمک مامان و البته هوش و ذکاوت خودت شروع کردی به حفظ غزلیات حافظ.

اولین غزل :

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند           و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم(ساز میگی :)) کردند

تا همینجاش رو فعلا حفظ کردیم

از روی یه ویدیو که دختر خانوم باهوشی مثل خودت میخونه با شوق و ذوق گوش میدی و با هم تکرارش میکنیم

به امید موفقیتهاااااااااااااااااااااااااااااااات

آرزومند خنده هاتم

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عسل
14 مرداد 96 12:26
وای خدا حفظش کنه. لینکم کنی بعد تو وبم بگی منم لینکت یکنم