احساسات کوچکِ بزرگانت
بهترین بهترین بهترین لحظه ای که از تولدت تا الان تجربه کردم دیروز بود وقتی که طبق معمول دنبال بابا راه افتاده بودی و رفتی خونه بابا حاجی . قبلش من گفته بودم عضله پشتم درد میکنه و قفله . برخلاف دفعات قبل دیدم که زود برگشتی و از دم در هال گفتی اونجا همش گفتم مامان مامان و بعد زودی اومدی بغلم کردی و گفتی مامان خوب شد پشتت؟ وااااااااااااااااااااای نمیدونی نمیدونی نمیدونی بهترین حس دنیا بود دلسوزیت نگرانیت مهربونیت یه حس عشق خالص ناب آسمونی . بعد اونم شروع کردی به ماساژ با بوکسهای کوچیکت (ماشالله به زور دستت کلی هم خوب شدم و ذوق کردی)
من فدای قد و بالا و قلب با محبتت دخترم همدمم همیشگیم
اینکه احساساتت رو نشون میدی و اینقدر بزرگ شدی برام از همه مراحل رشدت قشنگتره مثلا دیشب که از زمین بالایی(به قول خودت) برمیگشتیم گفتی چقدر خوب بود اونجا خوش گذشت .
تکیه کلامهات هم بزرگونس جدیدا از من یاد گرفتی میگی فلان و اینا
علیرضا غیاثوند همچنان دوست داشتنی زیادتر از همته و از من میخوای دعوتش کنیم خونه
همچنان از یه سر و دوگوش میترسی و قضیه رو جدی گرفتی
اعضای بدن برات خیلی خیلی جالبه و با اشتیاق میگی تو گوشیت نشونم بده قلب چجوریه ؟ استخونای پشتم چه شکلی هستن و ...
با کلمه هایی که ه دارن مشکل داری مثلا ترهان(تهران) مرهبون(مهربون) قرهم(قهرم) این رو خاله طاهره کشف کرد .
از میان همه کلماتت مایتاب(مایع) دستشویی عالی ترینه .مایتابی که روزی هزار بار ازم میخوای و میگی دستام رو بشورم
قلمبه سلمبه حرف زدنات هم بماند (یا خاص علی ) اینو تازگیها میگی
رنگها رو هرچقدر که تمرین میکنیم سعی در یادگیری نداری چرا واقعا ؟
شمارش قایم موشکت: ده بیست سی دی پنجاه هفت نود شیشصد شیشصد شیشصد بیام ؟
حموم دوست شدی و خودت موهات رو میشوری همراه آهنگ خوشحال و شاد و خندانم قردِ دنیامو میدانم
کلا مستقل شدی خیلی خوبه خداروشکر، بیشتر کارهای شخصیت رو خودت انجام میدی. به فدایت من
قیچی کردن رو یاد گرفتی و خوشحالیییییییییییی
جدیدا کلاس آشپزی هم داریم کیک و شیرینی درست میکنیم با کمک هم و مراحلش رو برات توضیح میدم و بسیار استقبال میکنی
عکس های این قسمت از زندگیمون هم بزودی اضافه میشه
دوستت دارم بیشتر از تصوراتت