طوطی سخنگو
بارانم فرشته مامانی سلام
هی سرت رو کج میکنی نگام میکنی یه هویی خوب من تاب و توان ندارم غش میکنم از خوشحالی
هی سرت رو کج میکنی لُپ بوس میکنی یه هویی خوب من اون لحظه چیکار کنم قلبم نایسته از شادی
هی صدای همه حیوانات و جدیدا الاغ و مرغ و خروس رو در میاری چه کنم آخه؟
هی هر چی بهت بگیم تازگیها یاد گرفتی مثل طوطی میگیش با اشکالاتی البته چه بگم آخه؟
به ارمیا میگی ارما
عمّه آلّه طالّه همه با فتحه
ممد رو هم میگی دایی ممد
وای عاشق این روز بودم که کلمه هارو تکرار کنی
نه گفتنت چقدر محکم و رساست
میگم باران دیگه نم نم نمیخوری میگی نه (کمی هم با عصبانیت)
بازیها و حرکات خاصی داری با لب و لوچه
همچنان عاشق ناف هستی به عنوان یه دکمه فشارش میدی نه تنها مال خودت که مال دوست و آشنا و اقوام سببی و نسبی رو هم
دیگه رقص دایره واری داری که نمیدونم مال بومیهای کدوم نقطه جهانه
اونقدری میچرخی که بیفتی بهمراه خنده البته
فعلا همینها یادمه جان مامانی
میدونی که نفسم دقیقا بسته شده به نفسات؟
ویرایش:
بابا چیکار کرد؟
چشمات رو با جدیت گشاد میکنی و بدون لبخند زل میزنی بهمون
وای درجا ایست قلبی نکردم تا حالا شانس باهام یار بوده
تاب تاب:
هی میری پشت این مبلا و تاب تاب رو پیدا میکنی و گیررررررررررررررررررررر میدی تابتابتابتابتابتاب
خیلی بامزه میگی خیلی. سرهم تکرار میکنی بدون وقفه
بعد دو هفته خاله هدی رو دیدی و از شوق ازش جدا نمیشدی اصلا
کلمه ای که تازگیا خیلی تکرار میکنی آی آی هستش
نوک ناخنت به چیزی گیر کنه سریع میگی آآآآی
قلبمی همه همش