بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

بارانی از جنس من

دوازده ماهگی باران

1393/12/2 14:05
نویسنده : مامان الی
206 بازدید
اشتراک گذاری

دوازده ماهگیت مبارک خانوم باران. همدمم .هم نفسم.رفیقم شریک همه لحظه هام

اخم کردن یاد گرفتی

امروز 1 اسفند یه برف سنگین حسابی بارید.من و تو و خاله هدی با هم کیک پختیم چنان دستتو به همزن گرفته بودی که بهترین سرآشپزها هم جدیت تورو نداشتن.

داشتم تو موبایلم میچرخیدم که دیدم رفتی پشت در اتاق داری میگی دی دی .وای یکی از شیرینترین لحظه های عمرم بود.

بای بای هم یه هو همین دیروز انجام دادی گفتم باران با مامان جون بای بای کن گفتی با و دستتو تکون دادی.

خیلی 1اسفند خوب بود هر روز تو پر از اتفاقای جدید و دلنشینه واسه مامان

فلش کارتهای بی بی انیشتین رو تمرین میکنیم اولین کارت کلمه چشم هستش.چقدر سختخندونک

خوابت چرا اینهمه کم شده چراااااااااااااا

با هر آهنگی میخونی اول فک کردم چندتا مخصوص هستش که دوسشون داری الان میبینم هر موسیقیی که پخش میشه شروع میکنی با نا نا نا میخونی همراش و من میمیرم از خوشحالی

اینا تاثیرات دوران جنینیه که مامان همش برات موتسارت میذاشت .

کلماتی که خانوم باران بلده:

در(در).با(پا) اووب(توپ) دس(دست) با با (بای بای) باب (بابا) بر(برق) بوو(هرچیزی که داغ باشه و حرارت ازش بلندشه.بخاری گاز قابلمه) دد(ددری رفتن) به به (تمام چیزهای خوردنی حتی ممه) نانا (حرف اعتراضی در گریه و خواندن آواز) دی(تی)

مامان کجای زندگیته ؟؟ نه جدی میگم

تازه ها:

دستت کجاس؟ دست میزنی

پات کو؟ میگی پپپپپپپا و میزنی روی رونت

دندونات کجان؟ میگی دادادادا و میخندی

ببعی میگه؟ یه بار یه به خالی میگی به بار به به

یه هویی بدون مقدمه بوسم کردی چندروز پیش فقط میتونم بگم از خوشحالی جیغ کشیدم و ترسیدی

اولین کنسرتی که رفتی گروه زیواگان بود (7اسفند) متعجب بودی و گاهی دست میزدی اکثرش رو لالا بودی

اتل متل هم بسی دوست داری و آهنگ آخرش رو میگی د د د د

ویرایش 20اسفند:

انگشت اشارت به سوی همه چیز و همه جاس خیلی خیلی خوردنی و میگی کیییییییییییه اول باورمون نمیشد که میگی کیه اما چندین بار اشاره کردی و واقعا سوال داشتیتعجب

عاشق خامه ای با پاکت دقت کن با پاکت

بالاخره بالاخره یه هو زبان به گفتن حرف م گشودی میگی م م م منتظر تکامل و پیسرفت ب سمت ماما هستم

سفارشات تولدت رو تا حدودی انجام دادم

اما توی تاریخ واقعی و حتی شناسنامه ای نمیشه جشن گرفت باید منتظر باشیم مهمونای عیدمون بیان

پسندها (4)

نظرات (4)

مــــن
2 اسفند 93 14:11
چه وب خوشگلب چه قالب نازی به وب من هم سر زن 12 ساله ام
زهره
9 اسفند 93 0:09
یعنی لغت نامه باران من رو حسابی به خنده وا داشت چقدر تغییر کرده پسر دختر بارانی ما
زهره
9 اسفند 93 0:12
الهی 120 ساله بشی کنار مامان و بابا دختر زیبای دوست داشتنی
مامان مریم
13 اسفند 93 8:05
سلام الهام جونم . ماشالا به اين دخمل زرنگ خدا برات حفظش كنه