باران با دندان
روز قشنگی که مروارید سفیدت درآمده بود باران میبارید
انگار همه اتفاقهای قشنگت همراه باران می آیند.
آخر تو باران منی باران
مبارکت باشد خیلی دوستش دارم مراقبش هستم بعد قطره آهن خوب میشورمش با وجود اینکه کوچک است و جوانه ای بیش نیست.اما مال توست میخواهی با دندانت کیکهای مامان پخت گاز بزنی میخواهی سلام که میکنی زبانت را بچسبانی به پشت همین دندان .میخواهی مرا بکشی با لبخندی که پس زمینه اش یک دندان کوچک است.
ویرایش:
منو میبوسی لپم رو محکم. خیلی خوبه اما کم و واقعی انجامش میدی هی الکی الکی تکرارش نمیکنی
تمرین بشکن انجام میدی دست چپت رو هواس و انگشتات رو میچسبونی بهم
سر سری بازی میکنی با باباجون
هرشب که میایم خونه به پرنده ای که بابا گذاشته تو پله ها سلام میکنیم و تو کلی میخندی براش اونم فک کنم بدجور به ما عادت کرده
فعلا همینا یادمه
ویرایش2:
عاشق باب اسفنجی شدی دندون خرگوشی من آهنگشو برات میخونم برمیگردی سمت تلویزیون و دنبالش میگردی باهوش منی تو فسقل
آهنگ( پیرمرد مهربون مزرعه داره ) رو هم خیلی دوس داری زود شروع به رقص میکنی
از مبل دست میگیری که بلند شی
از تخت خاله هدی عقب عقب سینه خیز پایین اومدی با احتیاط تا وقتی پاهات به زمین برسه و همه گفتیم آفرین هورا (تک تک نگاه میکنی که همه دست بزنن)
در یخچال و کابینتهارو هم باز میکنی علاقه داری بشدت میگم آفرررررررررین باران میگی: به به
اسهال شدی جیگرم و سوختی کلی کلی کلی غصه خوردم دوست ندارم فسقل من اذیت شه
مثل اینکه میگم قوی هستم اما دل سیری گریه کردیم دیشب اما عروسکو داده بودم بغلت و نمیذاشتم اشکامو ببینی
خدایا قسمت میدم به عزیزی همه آدمای خوب،هیچ مادری رو با ناراحتی جسمی و روحی بچش امتحان نکن
جدیدترین باران: