دو ماهگی سه ماهگی
بارانم سلام
خنده هات راس راسکی شده با چشای نازت مارو دنبال میکنی
شیرخشک رو کنار گذاشتی و مطلقا دیگه لب نمیزنی شیر مامان خوشمزه تره :)
تو وانت حسابی بهت خوش میگذره و از آب بازی لذت میبری بسیااااااار.تازه یاد گرفتیم با بابا دو نفری حمومت کنیم
واکسن دو ماهگیت به خیر و خوشی و یه خورده گریه و جیغ بنفشت سپری شد...
موهات با هر حموم کلی ریختن اما الان در مرحله رشد مجدد هستن :))))
تا 14ماهگی تلوزیون دیدن واست مناسب نیست اما تو خیلی میپسندی.علاقه شدیدت به پشه بند و تسبیح آبی مامان بزرگ هم مثال زدنیه.
رفتیم مدتیه خونه بابا حاجی چتر شدیم کلی واست ذوق دارن و تخویل میگیرن و مامان فقط به کارای تو میرسه تازه عصرا دو نفری میریم تو حیاط و پیش باغچه و گلها خوش میگذرونیم ...
ماساژ و روغن مالی هم از تفریخات مورد علاقته که توسط یه عدد مامان مهربون انجام میشه
شباهتهات هر روز به نظر من به بابا نزدیک و نزدیک تر میشه خنده دار ترین شباهت انگشت پاته
اگه دیر بهت شیر بدم با مشت میزنی به سینم عجــــــــــــــــــــبا
شام سه نفرمون هم واسه سالگرد عقد بابا و مامان با حضور تو خیلی شیرین تر شده بود.
وقتی لالایی غمگین واست میخونیم بغض میکنی مظلومانه.عادت کردی انگشتات رو میخوری به شدت.مدل خوابیدنتم اینه که دستاتو میذاری زیر بالشتو میخوابی. من فدای تو
ممنون که مال مایی
ممنون خدا جون