بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

بارانی از جنس من

روزانه

1397/2/9 12:17
نویسنده : مامان الی
161 بازدید
اشتراک گذاری

سلام باران روزای اردیبهشتیم

باران بهار باران زیبا

چه خوب که وقتی بارون میاد من تورو دارم کنارم

چه خوب که تو این هوای دلپذیر اردیبهشت با هم پیاده روی میکنیم و شعر میخونیم و میخندیم

چه خوب که تو یه نقاش کوجولویی که مثل من کنار من روی بوم نقش میزنی

چه خوب که پیانو دوس داری که خودت میری روشن میکنی تمرین میکنی و لذت میبری

هنرمندم خاص ترین

بازم چه خوب که کتاب قصه جای گوشی رو گرفته و همیشه شبا تو بغل من در حال گوش کردن به داستانهای جورواجور میخوابی( داستان مورد علاقه جدیدت: دیو و دلبر :) به کرات و بدون خستگی)

از امروز صبح مثل یه فرشته کوچولو خودت رفتی دستشویی صورت شستی لباس عوض کردی قربون قیافه قشنگت بشم مخصوصا با عینک قاب سورمه ای

لوزه هات بزرگ شدن و دکتر زندیه دکتر خودت که از نی نی بودنت پیش اون میرفتیم گفت عمل نمیخواد فعلا دارو . و البته همچنان شبا تا صبح هردومون مرتبا بیدار میشیم

قرص جویدنی سینگولار میخوری کلی کیف میکنی که آدم بزرگ شدی میتونی قرص بخوری

دیروز خانوم دکتر من شده بودی میگفتی آمپول میزنی ؟ دارو میخوای؟ با ماسک و عینک . چطور نخوردمت همون لحظه؟

شبا بعد خوردن شام و مسواک کتاب که برات میخونم راس ساعت 8 و نیم خوابی و صبح ها سرحال بیدار میشی

همدمم شعر مخصوصمون اینه: عمر کی بودی تو نفس کی بودی تو عشق کی بودی تو دختر کی بودی تو مامان کی بودی تو زندگی کی بودی تو؟

درد و بلات بجونم همدمم شریکم

مامان بهت میگه تو یه عروسکی من مطمئنم عروسک باطری خور منی بعد میگی آره فشارم بده آواز بخونم

قربونت برم پایه من باهوشم شوخ مامان

همیشه به دادا گیر میدی بگو پانتا اون میگه پارسا دوباره میخندی میگی نه بگو پان بعد تا و... وقتی دادا درست میگه میگی بگو دمم نمیپوره :)))

عاشقتممممممممممممممم با همه جان و روحم 

 

پسندها (4)

نظرات (0)