بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

بارانی از جنس من

تازه های باران

بعد گذشت یک ماه و البته قبلش هم یک ماه آخر حاملگی اومدیم خونه خود خود خودمون بابای مهربون ترتیب همه چیز رو داده بود همه جا مرتب و تمیز حتی روی پله های ورودی هم کلی گل و گلدون بهاری انتظار ما رو میکشیدن. و روز 1اردیبهشت اومدی خونه و بهشت کوچیک مارو رویایی تر کردی پاهای کوچیکت پر از خیر و برکت و سلامتی باشه برامون انشالله مامان بلده تنهایی مراقبت باشه نمیدونم چرا بقیه به توانایی من شک دارن :) تازه میخواستم تنهایی حمومت کنم که بابا خیلی جدی گفت:اصلا ناخنت رو کوتاه میکنم دماغت رو تمیز میکنم قطره هاتو مرتب بهت میدم من یه مامان همه چی بلدم باورم کنـیـــــــــــــــــــــــد. تو عروسک زنده منی که مراقبتم و آرزو میکنم خوب ب...
17 ارديبهشت 1393

حالا یک ماه گذشته

دخترم سلام یک ماه از عطر بهشتی که تو زندگیمون پاشیدی میگذره الان یک ماهه که شبها و روزهای من هزار برابر قشنگتر از قبل شده ممنون که اومدی ممنون از خدای مهربون که تو رو مال من کرد و اما آنچه در ماه اول زندگیت گذشت: اول از همه بگم که یه دفتر هست هر کدوم از فامیل که واسه اول بار به دیدنت میان واست خاطره اولین دیدار رو مینویسن فک کنم وقتی بزرگ شی برات جالب و خوندنی باشه روز اول خونه اومدنت مصادف شد با سال تحویل و شروع سال جدید و تو بهترین عیدی همه عمر من و البته همه ما بودی مثل یه فرشته کوچولو سر سفره هفت سین به زندگیمون سین سعادت رو هدیه کردی روز دوم به کمک جمع کثیری از اقوام به وصال میمی رسیدی قبلش واقعا سختی کشیدیم کامل...
17 ارديبهشت 1393
1