تازه های باران
بعد گذشت یک ماه و البته قبلش هم یک ماه آخر حاملگی اومدیم خونه خود خود خودمون بابای مهربون ترتیب همه چیز رو داده بود همه جا مرتب و تمیز حتی روی پله های ورودی هم کلی گل و گلدون بهاری انتظار ما رو میکشیدن. و روز 1اردیبهشت اومدی خونه و بهشت کوچیک مارو رویایی تر کردی پاهای کوچیکت پر از خیر و برکت و سلامتی باشه برامون انشالله مامان بلده تنهایی مراقبت باشه نمیدونم چرا بقیه به توانایی من شک دارن :) تازه میخواستم تنهایی حمومت کنم که بابا خیلی جدی گفت:اصلا ناخنت رو کوتاه میکنم دماغت رو تمیز میکنم قطره هاتو مرتب بهت میدم من یه مامان همه چی بلدم باورم کنـیـــــــــــــــــــــــد. تو عروسک زنده منی که مراقبتم و آرزو میکنم خوب ب...
نویسنده :
مامان الی
12:59