بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 13 روز سن داره

بارانی از جنس من

امتحان بارانی

امروز امتحان داشتی: برقه کجاست؟ بالا رو نگاه میکنی یه تابلو خط تو خونه ست خاله هدی میگه باران :(ای نفس خرم باد صبا)سریعا بر میگردی سمتش و نگاش میکنی جعبه بازی باب اسفنجی :تلوزیون رو نگاه میکنی قبول شدی همه رو درست جواب دادی ولی تا دوربین رو روشن کردم از امتحانت فیلم بگیرم قفل کردی و جواب نمیدادی تو دیگه خیلی خاصی بارانم خیلی بهم چسبونک شدیم یعنی وقتی سر کارم و تو بخاطر سرما چند روزه خونه ای دلم تماما پیشته و وقتی میرسم پله هارو دو تا دو تا میام بالا که سریعا بغلت کنم.بغل بدنم پایین اومده آخه و تو هم منو محکم میچسبی و بوس و گاز ...
27 دی 1393

تو و جدیدترینها

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی عروسک جدیدت ک خاله فهام فرستاده بود رو در عرض نیم ساعت بی لباس کردی و جعبه موزیکالش رو درآوردی دل روده طفلی دراومد :( دوتا دندونت منو کشته بازم سرماخوردگی کلاهت رو میکنی جورابات رو و بلوزت همچنین با لالایی مهتاب اومده بالا که برات میخونم میخندی بجای خوابیدن کم میخوابی خیلی کم خوابی... با هربار خوندن پیرمرد مهربون دنبال تلوزیون میگردی تو هر خونه ای پرتقال خوریت مبارک. با هر طعم جدیدی که میچشی روح من شاد میشه خوشحال میشم که فهمیدی پرتقال چ خوشمزس   موهات رو همه متوجه شدن بلند و پر شده اومده تو چشمات ی بار کوتاه کردم جلوشو چتری .دوباره برم تو کار اصلاح با آهنگ مخصوصی که...
6 دی 1393
1